یاری یار شعر و شاعری
نویسنده : kbb - ساعت 1:14 روز جمعه 6 خرداد 1390برچسب:,

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد

 

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

 

خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

 

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی

 

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

 

لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست

 

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

 

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

 

مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

 

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند

 

کس به میدان در نمی آید سواران را چه شد

 

صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی بر نخاست

 

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

 

زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت

 

کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

 

حافظ  اسرار الهی کس نمی داند خموش

 

از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: